""
منشی بلفنی

به سایت ما خوش آمدید!

امیدوارم لحظات خوبی داشته باشین

ضربان قلب خاموش

  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/romantic-flowers.jpg
  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/be-sooye-to-miayam.jpg
  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/Girl-Boy.jpg
  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/Beautune.jpg
  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/bargard.jpg
  •  http://bo3e.com/wp-content/uploads/eshgh-vagheyi.jpg


تبلیغات


امکانات





ابزار زیبا سازی

شبنم
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:عکس متحرک عاشقانه,

توی این پست هم واسه اونایی که وبلاگ شخصی دارن و عاشقانه،عکس های عاشقانه و متحرک جدیدی رو قرار دادم که بتوننازش توی وبلاگ خودشون استفاده کنن به وبلاگ خوشون زیبایی چند برابر ببخشن.امیدوارم خوشتون بیاد. کد تصویر برای وبلاگ شما:

لطفا صبور باشید تا تصاویر کامل لود شود

......

شبنم
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:تصاویر عاشقانه,

 


..........

شبنم
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:داستان عشقی غم انگیز,

چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره .
رنگ چشاش آبی بود .
رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره . داغ داغ…
وقتی موهای طلاییشو شونه می کرد دوست داشتم دستامو زیر موهاش بگیرم
مبادا که یه تار مو از سرش کم بشه .
دوستش داشتم .
لباش همیشه سرخ بود .
مثل گل سرخ حیاط . مثل یه غنچه …
وقتی می خندید و دندونای سفیدش بیرون می زد اونقدرمعصوم و دوست داشتنی می شد که اشک توی چشمام جمع میشد.
دوست داشتم فقط بهش نگاه کنم .
دیوونم کرده بود .
اونم دیوونه بود .
مثل بچه ها هر کاری می خواست می کرد .
دوست داشت من به لباش روژ لب بمالم .
می دونست وقتی نگام می کنه دستام می لرزه .
اونوقت دور لباش هم قرمز می شد .
بعد می خندید . می خندید و…
منم اشک تو چشام جمع میشد .
صدای خنده اش آهنگ خاصی داشت.....

شبنم
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:داستان عاشقانه,



وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :"متشکرم "و از من خداحافظی کرد


میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .

شبنم
شنبه 18 خرداد 1392برچسب: عاشقانه های دوتایی,

 

 

عکس های بیشتر در ادامه مطلب!

شبنم
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:عشق -دنیا -تصویر-عکس,

                              عکس های بیشتر در ادامه مطلب...

شبنم
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:دلدادگی,


همش چهار سالم بود یه دختر چشم عسلی با موهای بلند ومشکی،صورتم کمی آفتاب سوخته شده بود چون ظهرا توی کوچه توپ بازی میکردم صمیمی ترین دوستم پرستو بود که توی کوچه بازی میکردیمپرهام شش ساله برادر پرستو بود که باآن موهای پرپشت وقارچی و چشمای مشتاقش به من نگاه میکرد اون روز پرستو نیومده بود و من تنهایی توی کوچه بازی میکردم پرهام روی پله دم خونشون نشسته بود ونگام میکرد وقتی دیدم یه ساعته زل زده به من

گفتم- میای بازی؟ولی اون همونطور سرشو به علامت نفی تکون داد خیلی حرصم گرفت فکر کرده بود کیه که خودشو واسه من میگیره! ازاون روز ازش بدم اومد!....

شبنم
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:عشق -دنیا -تصویر-عکس,

شبنم
18 خرداد 1392برچسب:بیچاره باد,

 

   دیگر کمتر اشک می ریزم    دارم بزرگ میشوم یا...    سنگ خدا میداند...!!

شبنم

حدودای ساعت ۱۰ صبح بود داشتم تو چند تا کوچه بالاتر از خونمون قدم میزدم ؛

 

از سر بی حوصلگی هر چیزی توجه منو به خودش جلب میکرد !

 

یهو چشم  به حجله عزایی که کنار در یکی از خونه ها برپا شده بود افتاد !

 

اصولا از این لحظه ها خوشم نمیومد و همش با عجله صحنه رو ترک میکردم . . .

 

اما اینبار با بقیه دفعات یه فرقایی داشت !

 

رو حجله عکس یه جوون ۱۶ / ۱۷ ساله چسبیده بود !

 

دوروبر حجله چهار پنج نفر از رفیق هاش که اونام کم سن و سال بودن زانو غم گرفته بودن !

 

دلم نیومد ساده بگذرمو برم !

 

رفتم نزدیک تر باهاشون دست دادمو تسلیت گفتم . . .

 

داستان غم انگیز خودکشی نوجوان17ساله

 

 » پیشنهاد میکنم این داستان رو کامل بخونید «

 

برای خواندن بقیه داستان به ادامه مطالب بروید



صفحات:

صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 33 صفحه بعد